سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اباصالح! بیا درمانده ام من!

چهارشنبه 86/6/7 10:20 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

اباصالح! بیا درمانده ام من!

علامه مجلسی (ع) می فرماید:

مرد شریف و صالحی را می شناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.

او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکه به راه افتادم. حدود هفت یا نه منزل بیش تر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلل کرده ، از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی شد، راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آن چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم.

[ ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمان (ع) افتادم و] فریاد زدم: یا ابا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند!

درهمین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندم گون و زیبا با لباسی پاکیزه بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.

سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.

فرمود: تشنه ای؟

گفتم: آری. اگر امکان دارد، کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید!

او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.

آنگاه فرمود: می خواهی به قافله برسی؟

گفتم: آری.

او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای" حرز یمانی" را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من بر می گشت و می فرمود: این طور بخوان!

چیزی نگذشت که به من فرمود: این جا را می شناسی؟

نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکه هستم، گفتم: آری می شناسم.

فرمود : پس پیاده شو!

من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجه شدم که او قائم آل محمد(ص) است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از اینکه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متاسف و ناراحت بودم.

پس از هفت روز، کاروان ما به مکه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم.

منبع:

بحار الانوار، ج 52، صص 175 و 176.


مجموعه صوتی گل نرگس -MP3

چهارشنبه 86/6/7 10:11 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

مجموعه صوتی گل نرگس -MP3    

Imageمجموعه صوتی گل نرگس (شعر و سرود پیرامون امام زمان عج)کاری از گروه رسایل تقدیم به کاربران عزیز

 

مولا امام منتظر

سره راهت در انتظارم


مجموعه صوتی گل نرگس -MP3

چهارشنبه 86/6/7 10:11 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

مجموعه صوتی گل نرگس -MP3    

Imageمجموعه صوتی گل نرگس (شعر و سرود پیرامون امام زمان عج)کاری از گروه رسایل تقدیم به کاربران عزیز

زیارت آل یاسین

دعای فرج


مجموعه صوتی گل نرگس -MP3

چهارشنبه 86/6/7 10:10 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

مجموعه صوتی گل نرگس -MP3    

Imageمجموعه صوتی گل نرگس (شعر و سرود پیرامون امام زمان عج)کاری از گروه رسایل تقدیم به کاربران عزیز

ابا صالح

نمیدانم کی جلوه نمایی


مجموعه صوتی گل نرگس -MP3

چهارشنبه 86/6/7 9:50 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

مجموعه صوتی گل نرگس -MP3    

Imageمجموعه صوتی گل نرگس (شعر و سرود پیرامون امام زمان عج)کاری از گروه رسایل تقدیم به کاربران عزیز

ابا صالح

نمیدانم کی جلوه نمایی


مجموعه صوتی گل نرگس -MP3

چهارشنبه 86/6/7 9:43 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

مجموعه صوتی گل نرگس -MP3    

Imageمجموعه صوتی گل نرگس (شعر و سرود پیرامون امام زمان عج)کاری از گروه رسایل تقدیم به کاربران عزیز

ای سفر کرده

جان جانان


مجموعه صوتی گل نرگس -MP3

چهارشنبه 86/6/7 9:42 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

مجموعه صوتی گل نرگس -MP3    

Imageمجموعه صوتی گل نرگس (شعر و سرود پیرامون امام زمان عج)کاری از گروه رسایل تقدیم به کاربران عزیز

 

 

 

 

مژده یاران

یابن زهرا بیا بیا


فروغ دیده نرگس

چهارشنبه 86/6/7 9:41 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

فروغ دیده نرگس


شکفت غنچه و بنشست گل به بار، بیا!

دمید لاله و سورى ز هر کنار، بیا!

بهار آمد و نشکفت باغ خاطر ما

تو اى روانِ سحر! روح نوبهار! بیا!

مگر چه مایه بود صبر، عاشقان تو را؟!

ز حد گذشت دگر رنج انتظار، بیا!

ز هر کرانه، شقایق دمیده از دل خاک

پى تو تسلّى دل‏هاى داغدار، بیا!

ز عاشقان بلاکش، نظر دریغ مدار

فروغ دیده نرگس! به لاله‏زار بیا!

ز منجنیق فلک سنگ فتنه مى‏بارد

مباد آن که فرو ریزد این حصار، بیا!

یکى به مجمع رندان پاک باز، نگر!

دمى به حلقه مردان طرفه کار، بیا!

به سوى غاشیه‏داران میر عشق، ببین!

به کوى نادره کاران روزگار، بیا!

چه نقش‏ها که بنشستند به صحیفه دهر

ز خونشان شده روى شفق نگار، بیا!

طلایه‏دار تواند این مبشّران ظهور

به پاس خاطر این قوم حق‌گزار بیا!

درین کویر که سوزان بود روان سراب

تو اى سحاب کرم! ابر فیض بار بیا!

ز دست برد مرا، شور عشق و جذبه شوق

قرار خاطر بی‌قرار بیا!


"محمود شاهرخى" (جذبه)


مشترک RSS وبلاگ شوید

آرشیوها

پیوند‌ها