سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهادت بنت الحسین

پنج شنبه 85/12/3 8:6 عصر| | نظر

ای رقیه جان که نامت دلرباست

دستهای کوچکت مشکل گشاست


یه منتظر عاشق

پنج شنبه 85/12/3 7:50 عصر| | نظر

با سلام
 من افتخار اینو دارم که نویسنده جدید تنها ترین سردار باشم.
امیدوارم که در کنار دیگر دوستانم ،مطالب مفیدی رو به شما ارائه بدم.
التماس دعا _منتظر عاشق


???علامه حلی ارزش علم و پی جویی ان به ان

سه شنبه 85/11/24 11:17 عصر| | نظر

 عاشور زاهدان

هوالمحبوب

سالروز تخریب دلخراش فجیعانه و مظلومانه حرم مطهر امامین عسکریین(علیهم السلام)در سامراء را محضر مبارک  حضرت بقیه الله اعظم (عج) و تمامی شیعیان تسلیت عرض می نماییمSmiley


علامه حلی

ارزش علم وپی جویی ان

حکایت نمود عالم جلیل آقاى شیخ محمد قمى دام ظله ، که یکى از فضلا در ضمن ملاحظه فروع فقهیه کتاب شرائع ، در یکى از فروع هر چه تامل کرد بمدرک آن نرسید از غایه غیظ و ضیق خناق کلمه غیر مناسبه از او در این باب ظاهر شده که این چه قسم فتوى است ؟ شب در عالم رویا دید مجلسى از علما و طلاب ، شیخ جلیلى بر عرصه منبر چون آفتاب‏ که عالم را بتابش خود تربیت مى نماید باشارات علمیه و افادات حکمیه ارواح اهل علم را تازه و خوش وقت میفرماید آن شخص میگوید وارد مجلس شدم و نزدیک در نشستم نگاهى به اطراف نمودم ، شیخى در یک طرف خود و سیدى در طرف دیگر دیدم از شیخ پرسیدم که این سید کیست ؟ گفت سید نعمه الله جزائرى است ، از سید پرسیدم شیخ کیست ؟ گفت : ملا محسن فیض سئوال کردم شیخ که بر منبر میباشد کیست ؟ فرمودند : حضرت محقق حلى میباشند پس محقق شروع در مباحثه همان فرع که بر من مشکل آمده بود نمود و از عهده استدلال با کمال وضوح برآمد : همه بگوش قبول راضى شدند آنگاه شیخ فرمودند : عجب اینست که بعض کسانیکه هنوز قوه نظریه در استنباط احکام شرعیه را ندارند بنظر خود اعتماد میکنند ، و بالاتر آنکه اگر مطلبى برایشان مشکل‏آمد : زبان طعن به بزرگان برمى آورند ، پس روى مبارک بمن فرمود و گفتند : دلیل این فرع در کتاب این آخوند که نزدیک تو نشسته موجود است ، چون بیدار شدم مراجعه بکتاب " وافى " نموده دلیل مسئله را در آنجا یافتم و از کرده خویش شرمسار گردیدم

با عرض تشکر ازتمام دوستام که میان نظر میدن ازاین به بعد وبلاگ هفته ایی یه بار به صورت کلی  وبه دفعه ایی به روز میشه وهر دفعه با ?? پست  به روز میشه خوشحال میشم به مطالب قبلی هم سربزنید
درپناه کریم اهل بیت
یا حق امام حسن مجتبی پشت وپناه تون


???وبار دیگر جنایت وپرپر شدن چند شهید در دید مردم

یکشنبه 85/11/15 11:41 عصر| | نظر

هوالمحبوب

باسلام پنج شنبه شب حوالی ساعت ??/?در بلوار معلم بودیم که خبر امد که چند تن از نیروهای انتظامی در تقاطع اصلی شهر معلم-بزرگمهر به شهادت رسیدندماشین این جنایتکاران پیکانی مدل قدیمی بوده که در هنگام قرمز شدن چراغ راهنمایی ورانندگی از ماشین خود پیاده شده وبا اسلحه به طور غافلگیرانه بسوی این شهیدان تیراندازی میکنند در این میان ماشین شخصی دیگری نیز مورد اصابت گلوله قرار میگیردورننده ان نیز شهید میشود سرنشینان ماشین نیروی انتظامی که یک سرهنگ وافسر و?سرباز بودند نیز با اصابت گلوله به سرشان درجا شهید میشوند صحنه ای دلخراش که تمامی مردم وحتی خود نیروهای انتظامی را شوکه کرده بود در این هنگام فردی با گوشی خود اقدام به گرفتن فیلم میکند که او نیز مورد اصابت گلوله قرار میگیرد ومجروح میشود این جنایتکاران پس از تیرباران کردن درب ماشین نیروی انتظامی راباز میکنند وبه ان ماموران تیر خلاصی میزنند وبا برداشتن اسلحه ان ماموران اقدام به فرار میکنند در این هنگام عده ای زیاد از مردم در حال تماشای این صحنه بودند که پس از ان نیروهای انتظامی به منطقه رسیدند تا حدود ?? دقیقه به ماشین حامل شهیدان نزدیک نمیشدند وجای شرم دارد که این ماموران در ان لحظه در میانشان بحثی پیش امد وبا همدیگر نیز درگیر شدند پس از ??دقیقه تصمیم به تعقیب ماشین قاتلین میگیرند وپس از اینکه تمامی راهها رامیبندند ماشین قاتلین را در گوشه ای بدون سرنشین مییابند که این ماشین نیز دزدی بودن ان مشخص شد وهم اکنون از قاتلین خبری در دست نیست به گفته برخی شاهدان نزدیک به صحنه قاتلین ?نفر بوده وتقریبا ?? ساله بوده انداما پس از گذشت یک ساعت ماموران تصمیم گرفتند تا محل حادثه را نیز مسدود کنند وبا اقدام به دستگیری چند نفر از مردم عابر وبی گناه عملیات خود را تمام شده جلوه دادنددراین میان نیز فرمانده سپاه پاسداران (م.ح)نیز به محل رسید که بجای دلگرمی دادن خود او نیز دست وپای خود را گم کرده وبه این سو و ان سو میدوید .?چه کسی پاسخگوی خون این شهیدان است ؟؟?ایا نیروهای امنیتی باید اینگونه ضعیف عمل کنند ؟؟؟?تا کی مردم باید شاهد پرپر شدن عزیزانشان باشند ان هم به این صورت که اتفاق افتاد وقابل شناسایی نبودند؟؟این دولت اسلمی است ؟که باید براساس عدالت در ان رفتار وداوری شود؟

خدایش خیلی مفت دارند تو زاهدان  جون انسان ها رو میگیرند اخه چرا؟؟

این دوتا عکس از مراسم تشیع جنازه

عکس پایینی در جلوی عکس شهید پسر سردار شیبک مشاهده میشه

یا حق امام حسن مجتبی پشت وپناه تون


السلام علیک یا اباعبدالله

یکشنبه 85/11/8 12:24 عصر| حضرت مهدی عج | نظر

 

حسین آئینه نور خدائی است           

                                            وجودش عین مصباح‌الهدایی است
اگر قرآن ناطق مرتضی بود                  

                                                    حسین ایجاز آن در نینوا بود
بخوان اجمال و تفضیل امامان                           

                                              زخم یک جرعه زن با تشنه‌کامان
گرین یک جرعه از جام حسین است      

                                          نصیبت نور آفاق و شین و عین است
بنازم شور مرکب راندنش را               

                                                     فراز نیزه قرآن خواندنش را
عبورش را ز خط آتش و خون               

                                                 حضورش را در اوج هفت گردون
سپرافکندن شب را به پایش               

                                                  طلوع صبح را در چشمهایش
غبار سم اسبش چون که خیزد           

                                              به مستی سرمه در چشم تو ریزد
شهامت شرح قاموس حسین است     

                                             شجاعت آستان بوس حسین است

 یا حق امام حسن مجتبی پشت وپناه تون


یا حسین(ع)

پنج شنبه 85/10/28 5:13 عصر| حضرت مهدی عج | نظر

« و لقد عجبت من صبرک ملائکة السماوات»

« از شکیبایی تو در برابر رخدادهای عظیم و مصائب بزرگ، فرشتگان آسمان ها شگفت زده شدند.»

آری! شکیبایی حسین به گونه ای بود که فرشتگان آسمان ها را شگفت زده کرد. شرایط سخت او ا در نظرت ترسیم کن،  آن گاه که با زخم های بی شمار و فرق شکافته و پیشانی شکسته و سینه در هم کوبیده و سوراخ سوراخ شده از تیر سه شعبه بر ریگ های تفتیده نینوا افتاده است و در همان حال تیرهای ستم در گلو و حلق و گردنش فرو نشسته، زبان از شدت عطش مجروح و جگر شعله ور و لب ها خشک است. قلب مبارکش از سویی با دیدن انبوه شهیدان بر خون طپیده اش سوخته و از دگر سو، با نظاره بر خاندان محاصره شده اش، سخت بریان و در تب و تاب است. دست مبارک با ضربات شقاوت پیشه ای قطع و نیزه ای بر انتهای پایش نشسته و محاسن و سر و صورت به خون آغشته است. در همان شرایط از یک طرف فریاد دادخواهی خاندانش را می شنود و از طرف دیگر صدای شادمانی و شماتت دشمنان را. چون چهره از خاک بر می دارد و دیده به این سو و آن سو می گشاید، پیکرهای به خون آغشته ای را می نگرد که در کنار هم چیده شده اند، ولی با همه این پیشامدهای سنگین و مصائب بزرگ و طاقت فرسا، چون کوهی ثابت و استوار، بر موضع بر حق و قهرمانه اش ایستاده است؛ نه آهی می کشد، نه دریغی می دارد و نه یک قطره اشک ضعف، در برابر دشمن می ریزد، و تنها زیر لب زمزمه دارد که:

« صبراً علی قضائک، لا معبوداً سواک، یا غیاث المستغیثین!»

« بار خدایا! من در برابر حکم تو شکیبایم! جز تو معبودی نیست، ای فریادرس دادخواهان.»

در شرایطی که پس از شهادت انبوه یاران و برادران و  فرزندان، به خاطر دفاع از ارزش های آسمانی سخت مظلوم واقع و تنها مانده بود و زمین با آن گستردگی اش بر او تنگ شده و از هر جهت در محاصره قرار گرفته و در میان خیمه هایش جز زنان و کودکان و بزرگ مردی بیمار و بی دفاع، کسی نمانده بود، خویشتن را تنها می نگریست و مردان خاندانش را به خون طپیده و زنان و کودکان را در امواج گرفتاری مصائب که برخی را تشنگی از پا در آورده و برخی در آستانه مرگ بودند. همواره خانانش را به صبر و شکیبایی سفارش می کرد.

در این شرایط سخت، امام حسین(ع) آهنگ ترک دیار و شتافتن به سوی یار را داشت، رو به خیمه کرد و به آنان فرمود:« برای اسارت آماده شوید و به شکیبایی قهرمانانه کمر ببیندید.» آن گاه که می خواست از آنان جدا شود، دخت خردسال و گرانمایه اش که سخت به او مهر می ورزید با فریادی دردآلود و سری برهنه خود را به پدر رسانید و دامانش را گرفت و گفت: آهسته تر! آهسته تر! ... پدر جان اینک شکیبا باش! تا از تماشای چهره ملکوتی ات آخرین زاد و توشه را برگیریم. چرا که احساس می کنم اینک آخرین وداع و آخرین دیدار است و دیگر ملاقاتی در دنیا نخواهد بود.


یا ابا صالح المهدی

چهارشنبه 85/8/10 3:54 عصر| | نظر

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

من با ارزوهای محال از دهکده ویران شده انتظار به سوی تو امده ام .من به سوی تو امده ام با جام خالی دستانم که برای جرعه ای نگاه تو عطش دارد .با نگاهی که با تمام سکوتش تو را فریاد میزند. با قدمهایی که دیوانه وار سراغ تو را میگیرد .هر روز که این دل عاشق بهانه تو را میگیرد بگو کدامین ساحل گمشده خلوتت را نشانه دهم تا ارام گیرد . میترسم از اینکه  آن دمی که  این دل مهمان مشتی از خاک تا به ابد شد باز هم به عشق تو گرم و دوباره زنده شود و آن وقت است که   زبان فرو نشسته از سخن نه  بلکه اشکهای جوشانم به یاری این دل میشتابد .


افتاب را از پس کوهها بیرون میکشم و دست به دامان گرمیه سوزانش میشوم که شاید برای لحظه ای تو را به من نشان دهد و مهتاب را به سرخی تمام قلبهای عاشق قسم میدهم که رد پای تو را که در وادی انتظار برداشته ای برای یک لحظه در گوشه دیدگانم بنشاند .
آه که میترسم
میترسم از روزی که تو  چون رهگذری از  جاده مقابل دیدگانم بگذری و  دستانم از گرفتن دامانت باز بماند

وبلاگ تنها ترین سردار آماده تبادل لینک با همه وبلاگ های مذهبی

یا حق امام حسن مجتبی پشت وپناه تون


???یا ابا صالح المهدی

پنج شنبه 85/8/4 10:28 عصر| حضرت مهدی عج | نظر


بسم رب المهدى

...بى شک روز ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) روز شکوه مندى است که بسیارى در اشتیاق آن صبر تلخى را تحمل کرده اند روز عظیمى که خواسته هاى دلهاى دلدادگان آن لقا را، برآورده مى شود روزى است، روشن و آفتابى دور از سردى ها و ظلمت ها و جمودها و انجمادها... روز حاکمیت مطلقه دین خدا، روز قصد و عدل، روز اسلام...

اگر او بیاید پیماران خوب مى شوند، ضعیفان قدرت مى یابند، دلها استوار مى گردد، هرکس خود را به توان آن سیصد نفر مى بیند آن راز که ستمدیدگان جهان نفس راحت مى کشند شمشیر ایمان را بر گردن کفر مى بینند و مى بینند که عزّت و سربلندى از آن خدا و مؤمنان است. آن روز، روز خلاص و نجات است، روز فتح بزرگ و پیروزى نهایى است، روز حکومت صالحان و امامت مستضعفان است روز استخراج گنجهاست... و روز فتح شهرهاى شرک و سقوط پایگاه هاى کفر است.

دولت مهدى(علیه السلام) دولت حق و اسلام است و یاران و هوادارانش از استوارترین، باوفاترین، صادق ترین یارانند. قلبشان چون پاره اى فولاد، اندیشه هایشان روشن و عقلشان کامل خواهد شد و مهدى مى آید رایت اسلام در دست، زبور داود در بر، مشعل هدایت در پیش، «تابوت سکینه» همراه، عصاى موسى در کف... پرچم پیامبر را مى گشایند، سپاه رعب از هر طرف؟ یارى او را در عمل مى شوند.

وقتى او بیاید؟ ثار محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را تبیین مى کند و با صلاح، دشمنان خدا و دین خدا را به هلاکت مى رساند. پهنه زمین را همان گونه که از ستم پر شده است از عدل و داد مى کند فرشتگانى از سوى خدا یار او هستند. جبرئیل و میکائیل و اسرافیل جان بدار او داده و به نفع او عمل کنند. آن گاه حرم را به کتاب خدا و سنّت رسول اللّه و «ولایت» را فرا مى خواند و از هر مسلمانى براى نفع باطل و احقاق حق یارى مى طلبد. اولین آیه اى که بر زبان مى آورد این است: (بقیة اللّه خیر لکم اِن کنتم مؤمنین

اینم یه لینک صوتی از مداح هیئت مون محمد رضا منصوری

تو ای عشق و...

یا حق امام حسن مجتبی پشت و پناه تون


انتظار

پنج شنبه 85/8/4 10:2 عصر| حضرت مهدی عج | نظر

دوستی مان بی صدا بود. بی صدا تر از بال زدن های فرشتگان. در عالم خیال, فرشته کوچکی بودم که دلتنگی برایم معنا نداشت. عشق و نور و امید بند بند وجودم را در احاطه خود داشت. سرخی معنای سرخ بودن می داد و ولاغیر. دنیا همه سبز بود و نیلی پرتو بودنش. انتظارو وصالم تواما شیرین بود. شیرین تر و گواراتر از شهد و عسل.

اما چنان که پرده خیال را کنار زدند و کره خاکی را با تمام سیاهی هایش نشانم دادند, بالهایم را یکی یکی چیدند, ان هم در پاییزی که فکرش را نمی کردم. می خواستم به خود بقبولانم که برای پر کردن دایره باورم از رنگ سرخ و سبز و نیلی, رنگی پررنگ تر از سفید وجود ندارد. سفیدی که دوستی ان را مهیا می کرد, عشق ان را پررنگ می کرد, وانتظار ان را جلا می بخشید. اولش باورم نمی شد. یعنی به نفعم بود که باورم نشود.اما چه کنم که باورم نیمه پر شد! ابتدا که شروع به نگاشتن کردم, والفبای انتظار را بر روی کاغذ پیاده نمودم, گمان می کردم خیالم به حقیقت پیوسته. فکر می کردم همدمی را که همیشه به دنبالش بودم, تا نامه های سر به مهرم را به دست امانتدارش بسپارم و روانه صاحب نامه اش کنم را یافته ام. با خود می گفتم, حالا دیگر احساس دلتنگی نمی کنم. و تمام گفته ها و نا گفته هایم را با همدل و همرازم یکی می کنم. اما... اما نمیدانم, چرا پاییز دلم این قدر زود امد. زودتر از بهار, وزود تراز وقت درو.عشق ها و نورها که همبازی خیالات و اوهام در دنیای زیباییها بودند جای خود را به غمی سنگین در دنیای خاکی ادم بزرگها داده بودند. گاهی این غم چنان بر کناره های احساسم می کوبید که من ابری می شدم و می خواستم ببارم. واین باریدن, سر فصل حاصلخیزی و بهاری زیبا به دنبال داشت.

در این کره خاکی پر از جدایی ها و فراق ها, پر از نا ملایمات و از یاد بردنها , پر از خاطره ها و پند ها و بر باد دادن ها, چه باک از تنهایی و فراق؟

یگانه چیزی که تاریکی و خلوت خلا را گلستانی از گلهای یاس و شقایق و نرگس می کرد, انتظار بود. انتظار...

انتظاری که همه از دست رفته ها را دوباره نوید امدن می داد. پاییز کهنسال را نوید بهار و بهار شدن می داد. سیاهی ها را نوید سرخ شدن, سبز دیدن, ونیلی چشیدن.

هم اکنون نیز به این امید سرفصل ها را یکی پس از دیگری می گشایم که انتظار از یاد رفته را دوباره به دلهای سیاه اندودمان باز گردانیم و خیال های شیرین و ناب کودکی مان را حقیقت زندگی جوانی مان نماییم

آماده تبادل لینک با همه وبلاگ های مذهبی هستیم

یا حق امام حسن مجتبی ع پشت وپناه تون



تنها ترین سردار

پنج شنبه 85/8/4 11:35 صبح| امام حسن مجتبی | نظر

سلام

با عرض تبریک عید سعید فطر

دیدم پارسی بلاگ اصلا در مورد تنها ترین سردار وبلاگی نداره گفتم من بی لیاقت بیام بسازم امیدوارم با نظرات سازندتون ما رو یاری کنید 

آماده تبادل لینک با همه وبلاگ های مذهبی هستیم

یا حق امام حسن مجتبی پشت وپناه تون


<      1   2   3   4   5   >>   >
مشترک RSS وبلاگ شوید

آرشیوها

پیوند‌ها