سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مجموعه کاملی از مناجات سخنرانی ادعیه و نرم افزار موبایل ویژه ماه

شنبه 87/6/16 9:9 صبح| | نظر

مجموعه کاملی از مناجات سخنرانی ادعیه و نرم افزار موبایل ویژه ماه مبارک رمضان

امجموعه کامل نرم افزارهای اسلامی ویژه گوشی های جاوادار

اسکرین سرور ویژه ماه مبارک رمضان

تصاویر ویژه ویژه ماه مبارک رمضان

تصاویر ویژه متحرک ویژه ماه مبارک رمضان

روایاتی در باب گناه و بندگی - طاهری سال 86

روایت امید به رحمت به خدا و گناه و بندگی حاج سعید حدادیان

دانلود مناجات ویژه ماه مبارک رمضان از حاج محمد طاهری

دانلود مناجات ویژه ماه مبارک رمضان از حاج سعید حدادیان

دانلود مناجات ویژه ماه مبارک رمضان از حاج منصور ارضی

ادعیه ماه مبارک رمضان

شرح ادعیه روزهای ماه رمضان آیة الله مجتهدی

سخنرانی استاد رضا الهی - تفسیر سوره زلزال86

سخنرانی استاد رضا الهی - محتوای قرآن کریم - دهه دوم ماه رمضان سال 86

سخنرانی ایت الله مجتهدی در باب ماه مبارک رمضان

یا حق امام حسن مجتبی علیه السلام پشت وپناه تون


ویژه نامه ماه رمضان

یکشنبه 87/6/10 8:43 صبح| | نظر

ویژه نامه ماه رمضان

ماه رمضان

مبارک باد آمد ماه روزه مبارک باد آمد ماه روزه رهت‏خوش باد اى همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه نظر کردم کلاه از سر بیفتاد سرم را مست کرد آن ماه روزه مسلمانان سرم مست است از آن روز زهى اقبال و بخت و جاه روزه بجز این ماه ماهى هست پنهان نهان چون ترک در خرگاه روزه بدان مه ره برد آن کس که آید در این مه خوش به خرمنگاه روزه رخ چون اطلسش گر زرد گردد بپوشد خلعت از دیباى روزه دعاها اندرین مه مستجابست فلک‏ها را بدرد آه روزه چو یوسف ملک مصر عشق گیرد کسى کو صبر کرد در چاه روزه سحورى کم زن اى نطق و خمش شو ز روزه خود شوند آگاه روزه بیا اى شمس دین و فخر تبریزتو اى سر لشکر اسپاه روزه

 نرم افزار رمضانیه ویژه موبایل

نرم افزار مفتاتیح الجنان برای موبایل

مناحات خمس العشر

آشپزی در ماه رمضان

مجموعه قرائت های مجلسی

مجموعه کاملی از ادعیه و زیارات (ویژه موبایل)

مجموعه اذان به صورتAMR ویژه موبایل

مجموعه دانلود قران کریم

اعمال ماه مبارک رمضان

دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان

ترتیل قرآن به تفکیک سی جز قاری استاد شاطری

ترتیل کل قرآن کریم با صدای استاد سعیدیان

ترتیل کل قرآن کریم با صدای استاد پرهیزگار

رمضان محیط سالم سازی انسان

اسرار رمضان

تاملى در مسئله دعا

فلسفه و حکمت روزه

احکام روزه

آداب و شرایط روزه‏دار

فضیلت اعمال مستحبى ماه رمضان

درباره ماه رمضان

چهل حدیث روزه

روزه از نظر قرآن

دعاى امام سجاد(علیه السلام) هنگام حلول ماه رمضان

دعاى امام على(علیه السلام) هنگام رؤیت هلال رمضان

دعاى پیامبر(ص) هنگام رویت هلال رمضان

خطبه پیامبر(ص) در روز آخر شعبان

ماه  رمضان

یاحق امام حسن مجتبی علیه السلام پشت وپناه تون


ساختاری نو

شنبه 87/5/19 11:32 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

ساختاری نو

دعا

جلوه‌ای از امامت در آینه صحیفه

در سخنان پیشوایان دین حقوق متقابل امت، یا وظایف امام در برابر امت و مسئولیت مردم در قبال امام مطرح شده است.

دعا‌های صحیفه نیز از این حقیقت با بیان مخصوص خود - که همان شیوه ابراز حقایق در قالب نیایش است - یاد کرده و امام سجاد علیه‌السلام در این باره چنین فرموده است:

خداوندا! دل ولی خود را درباره دوستانت نرم کن، و دستش را بر دشمنانت گشوده ساز، و مهربانی و رحمت و عطوفت و شفقتش را بما ارزانی دار، و چنان کن که ما از شنوندگان و مطیعان او شویم، و در راه رضایش پوینده و در نصرت او و دفاع از او یاری کننده باشیم و به این وسیله بسوی تو و پیغمبرت که رحمت‌هایت ای بار خدای بر او و آلش باد تقرب جوییم.(صحیفه سجادیه، دعای 47، بخش 63)

در این بخش از دعای صحیفه بصورت ضمنی ارزش‌های رهبری در مدیریت نیروی انسانی و جامعه اسلامی یادآوری شده و نرم‌خویی و دشمن ستیزی و مهربانی نسبت به مردم مورد تصریح قرار گرفته است. از سوی دیگر وظایف مردم در برابر امام عادل و مصلح خیرخواه نیز بر شمرده شده است:

  • لزوم حرف شنوی و اطاعت از او در برنامه‌های اجتماعی و حکومتی همانند برنامه های دینی
  • لزوم جلب رضایت و خشنودی امام.
  • لزوم یاری امام و دفاع از حریم وی.

همچنین می‌توان نتیجه گرفت که اطاعت و حمایت از امام، خود دارای پاداش و ارزش دینی و مایه تقرب به خداست.

در فراز دیگری از صحیفه می‌خوانیم:

پروردگارا، رحمت فرست بر پاکیزه‏تران از اهل بیت او که ایشان را برای قیام به امر خود برگزیده‌ای، و خزانه داران علم، و نگهداران دین، و جانشینان خویش در زمین، و حجتهای خویش بر بندگان خود قرار داده‌ای. (صحیفه سجادیه، دعای 47، بخش 56)

امام سجاد علیه‌السلام در این عبارت به چند نکته اساسی تصریح کرده است:

  • الهی بودن منصب و مقام ائمه معصومین علیهم‌السلام.
  • ویژگی ائمه و معصومین در میان خاندان پیامبر و این که همه خویشاوندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از مرتبه طهارت و عصمت برخوردار نبوده‌اند.
  • معصومین علیهم‌السلام از خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، پس از آن حضرت پاسدار دین و ارزشهای معنوی هستند.
  • معصومین علیهم‌السلام علاوه بر رهبری معنوی، در نظام اجتماعی نیز برخوردار از مقام خلافت الهی هستند و تا زمانی که آنان در میان امت هستند، رهبری دین و دنیای مردم، حق دیگران نیست.


ترابی، احمد، کتاب امام سجاد علیه‌السلام جمال نیایشگران، بااندکی تصرف


تشرف حاج علی بغدادی به محضر امام عصر(عج)

شنبه 87/5/19 11:30 صبح| حضرت مهدی عج | نظر

تشرف حاج علی بغدادی به محضر امام عصر(عج)

امام زمان علیه السلام

مرحوم حاج میرزا حسین نوری(ره) در معرفی حاج علی بغدادی(ره) می‏نویسد:

حاج علی مذکور، پسر حاج قاسم کرادی بغدادی است و او از تجّار و فردی عامی است. از هر کس از علما و سادات عظام کاظمین و بغداد که از حال او جویا شدم، او را به خیر و صلاح و صدق و امانت و مجانبت از عادات سوء اهل عصر خود مدح کردند.

مرحوم علامه نوری که خود حاج علی بغدادی را از نزدیک دیده و حکایت او را از زبانش شنیده، چنین می‏نویسد:

در ماه رجب سال گذشته که مشغول تألیف کتاب «جنة‏المأوی» بودم عازم نجف اشرف شدم برای زیارت مبعث، سپس به کاظمین مشرف شدم و پس از تشرف و زیارت به خدمت جناب آقا سید حسین کاظمینی(ره) که در بغداد ساکن بود رفتم و از ایشان تقاضا کردم جناب حاج علی بغدادی را دعوت کند تا ملاقاتش با حضرت بقیة‏ الله‏ (ارواحنا فداه) را نقل کند، ایشان قبول نمود. و حاج علی بغدادی را دعوت نمود که با مشاهده او آثار صدق و صلاح از سیمایش به قدری هویدا بود که تمام حاضران در آن مجلس با تمام دقتی که در امور دینی و دنیوی داشتند، یقین و قطع به صحت واقعه پیدا کردند.

و مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) در کتاب مفاتیح الجنان می‏نویسد:

از چیزهایی که مناسب است نقل شود حکایت سعید صالح متقی حاج علی بغدادی(ره) است که شیخ ما در جنة‏المأوی و نجم الثاقب نقل فرموده: «که اگر نبود در این کتاب شریف مگر این حکایت متقنه صحیحه، که در آن فواید بسیار است و در این نزدیکی‏ها واقع شده، هر آینه کافی بود.»(1)

حاج علی بغدادی نقل کرده است که:

هشتاد تومان سهم امام به گردنم بود و لذا به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن پول را به جناب «شیخ مرتضی» دادم و بیست تومان دیگر را به جناب «شیخ محمدحسن مجتهد کاظمینی» و بیست تومان به جناب «شیخ محمدحسن شروقی» دادم و تنها بیست تومان دیگر به گردنم باقی بود، که قصد داشتم وقتی به بغداد برگشتم به «شیخ محمدحسن کاظمینی آل یس» بدهم و مایل بودم که وقتی به بغداد رسیدم، در ادای آن عجله کنم.

در روز پنجشنبه‏ای بود که به کاظمین به زیارت حضرت موسی بن جعفر و حضرت امام محمدتقی علیهماالسلام رفتم و خدمت جناب «شیخ محمدحسن کاظمینی آل یس» رسیدم و مقداری از آن بیست تومان را دادم و بقیه را وعده کردم که بعد از فروش اجناس به تدریج هنگامی که به من حواله کردند، بدهم.

و بعد همان روز پنجشنبه عصر به قصد بغداد حرکت کردم، ولی جناب شیخ خواهش کرد که بمانم، عذر خواستم و گفتم: باید مزد کارگران کارخانه شَعربافی را بدهم، چون رسم چنین بود که مزد تمام هفته را در شب جمعه می‏دادم.

لذا به طرف بغداد حرکت کردم، وقتی یک سوم راه را رفتم سید بزرگواری را دیدم، که از طرف بغداد رو به من می‏آید چون نزدیک شد، سلام کرد و دست‏های خود را برای مصافحه و معانقه با من گشود و فرمود: «اهلاً و سهلاً» و مرا در بغل گرفت و معانقه کردیم و هر دو یکدیگر را بوسیدیم.

بر سر عمامه سبز روشنی داشت و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگی بود.

ایستاد و فرمود: «حاج علی! به کجا می‏روی؟»

گفتم: کاظمین(علیهما‌السلام) را زیارت کردم و به بغداد برمی‏گردم.

فرمود: امشب شب جمعه است، برگرد.»

گفتم: یا سیدی! متمکن نیستم.

فرمود: «هستی! برگرد تا شهادت دهم برای تو که از موالیان (دوستان) جد من امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و از موالیان مایی و شیخ شهادت دهد، زیرا که خدای تعالی امر فرموده که دو شاهد بگیرید.»

این مطلب اشاره‏ای بود، به آنچه من در دل نیت کرده بودم، که وقتی جناب شیخ را دیدم، از او تقاضا کنم که چیزی بنویسد و در آن شهادت دهد که من از دوستان و موالیان اهل بیتم و آن را در کفن خود بگذارم.

گفتم: تو چه می‏دانی و چگونه شهادت می‏دهی؟!

فرمود: «کسی که حق او را به او می‏رسانند، چگونه آن رساننده را نمی‏شناسد؟»

گفتم: چه حقی؟ فرمود: «آنچه به وکلای من رساندی!»

گفتم: وکلای شما کیست؟ فرمود: «شیخ محمدحسن!»

گفتم: او وکیل شما است؟! فرمود: «وکیل من است.»

امام زمان علیه السلام

اینجا در خاطرم خطور کرد که این سید جلیل که مرا به اسم صدا زد با آن که مرا نمی‏شناخت کیست؟

به خودم جواب دادم، شاید او مرا می‏شناسد و من او را فراموش کرده‏ام!

باز با خودم گفتم: حتماً این سید از سهم سادات از من چیزی می‏خواهد و خوش داشتم از سهم امام(علیه‌السلام) به او چیزی بدهم.

لذا به او گفتم: از حق شما پولی نزد من بود که به آقای شیخ محمدحسن مراجعه کردم و باید با اجازه او چیزی به دیگران بدهم.

او به روی من تبسمی کرد و فرمود: «بله بعضی از حقوق ما را به وکلای ما در نجف رساندی.»

گفتم: آنچه را داده‏ام قبول است؟ فرمود: «بله»

من با خودم گفتم: این سید کیست که علماء اعلام را وکیل خود می‏داند و تعجب کردم! با خود گفتم: البته علما در گرفتن سهم سادات وکیل هستند.

سپس به من فرمود: «برگرد و جدم را زیارت کن.»

من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود نگه داشته بود و با هم قدم زنان به طرف کاظمین می‏رفتیم. چون به راه افتادیم دیدم در طرف راست ما نهر آب صاف سفیدی جاری است و درختان مرکبات لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن همه با میوه، آن هم در وقتی که موسم آنها نبود بر سر ما سایه انداخته‏اند.

گفتم: این نهر و این درخت‏ها چیست؟

فرمود: «هر کس از دوستان که جد ما را زیارت کند و زیارت کند ما را، اینها با او هست.»

گفتم: سؤالی دارم. فرمود: «بپرس!»

گفتم: مرحوم شیخ عبدالرزاق، مدرس بود. روزی نزد او رفتم شنیدم می‏گفت: کسی که در تمام عمر خود روزها روزه بگیرد و شب‌ها را به عبادت مشغول باشد و چهل حج و چهل عمره بجا آورد و در میان صفا و مروه بمیرد و از دوستان حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نباشد! برای او فائده‏ای ندارد!

فرمود: «آری والله‏ برای او چیزی نیست.»

سپس از احوال یکی از خویشاوندان خود سؤال کردم و گفتم: آیا او از دوستان حضرت علی (علیه‌السلام) هست؟

فرمود: «آری! او و هر که متعلق است به تو.»

گفتم: ای آقای من سؤالی دارم. فرمود: «بپرس!»

گفتم: روضه خوان‏های امام حسین(علیه‌السلام) می‏خوانند: که سلیمان اعمش از شخصی سؤال کرد، که زیارت سیدالشهدا(علیه‌السلام) چطور است او در جواب گفت: بدعت است، شب آن شخص در خواب دید، که هودجی(مرکبی) در میان زمین و آسمان است، سؤال کرد که در میان این هودج کیست؟

گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خدیجه کبری(علیهما‌السلام) هستند.

گفت: کجا می‏روند؟ گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زیارت امام حسین(علیه‌السلام) می‏روند و دید رقعه‌هایی را از هودج می‏ریزند که در آنها نوشته شده:

«امان من النار لزوار الحسین(علیه‌السلام) فی لیلة الجمعة امان من النار یوم القیامة»؛ (امان‌نامه‏ای است از آتش برای زوار سیدالشهدا (علیه‌السلام) در شب جمعه و امان از آتش روز قیامت). آیا این حدیث صحیح است؟

فرمود: «بله راست است.»

گفتم: ای آقای من صحیح است که می‏گویند: کسی که امام حسین(علیه‌السلام) را در شب جمعه زیارت کند، برای او امان است؟

فرمود: «آری والله‏». و اشک از چشمان مبارکش جاری شد و گریه کرد.

گفتم: ای آقای من سؤال دارم. فرمود: «بپرس!»

گفتم: در سال 1269 به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) رفتم در قریه درود (نیشابور) عربی از عرب‏های شروقیه، که از بادیه‌نشینان طرف شرقی نجف اشرف‌اند را ملاقات کردم و او را مهمان نمودم از او پرسیدم: ولایت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) چگونه است؟

گفت: بهشت است، تا امروز پانزده روز است که من از مال مولایم حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) می‏خورم نکیر و منکر چه حق دارند در قبر نزد من بیایند و حال آن که گوشت و خون من از طعام آن حضرت روئیده شده. آیا صحیح است؟ آیا علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) می‏آید و او را از دست منکر و نکیر نجات می‏دهد؟

فرمود: «آری والله‏! جد من ضامن است.»

گفتم: آقای من سؤال کوچکی دارم. فرمود: «بپرس!»

گفتم: زیارت من از حضرت رضا(علیه‌السلام) قبول است؟ فرمود: «ان شاءالله‏ قبول است.»

گفتم: آقای من سؤالی دارم. فرمود: «بپرس!»

گفتم: زیارت حاج احمد بزازباشی قبول است یا نه؟ (او با من در راه مشهد رفیق و شریک در مخارج بود)

فرمود: «زیارت عبد صالح قبول است.» گفتم: آقای من سؤالی دارم. فرمود: «بسم‏الله‏»

گفتم: فلان کس اهل بغداد که همسفر ما بود زیارتش قبول است؟ جوابی نداد.

گفتم: آقای من سؤالی دارم. فرمود: «بسم‏الله‏»

گفتم: آقای من این کلمه را شنیدید؟ یا نه! زیارتش قبول است؟

باز هم جوابی ندادند. (این شخص با چند نفر دیگر از پولدارهای بغداد بود و دائماً در راه به لهو و لعب مشغول بود و مادرش را هم کشته بود).

در این موقع به جایی رسیدیم، که جاده پهن بود و دو طرفش باغات بود و شهر کاظمین در مقابل قرار گرفته بود و قسمتی از آن جاده متعلق به بعضی از ایتام سادات بود، که حکومت به زور از آنها گرفته بود و به جاده اضافه نموده بود و معمولاً اهل تقوا که از آن اطلاع داشتند، از آن راه عبور نمی‏کردند ولی دیدم آن آقا از روی آن قسمت از زمین عبور می‏کند!

گفتم: ای آقای من! این زمین مالی بعضی از ایتام سادات است تصرف در آن جایز نیست!

فرمود: «این مکان مال جد ما، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و ذریه او و اولاد ماست. برای ما تصرف در آن حلال است.»

در نزدیکی همین محل باغی بود که متعلق به حاج میرزا هادی است او از ثروتمندان معروف ایران بود که در بغداد ساکن بود.

گفتم: آقای من می‏گویند: زمین باغ حاجی میرزا هادی مال حضرت موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) است، این راست است یا نه؟

فرمود: «چه کار داری به این!» و از جواب اعراض نمود.

در این وقت رسیدیم به جوی آبی، که از شط دجله برای مزارع کشیده‏اند و از میان جاده می‏گذرد و بعد از آن دو راهی می‏شود، که هر دو راه به کاظمین می‏رود، یکی از این دو راه اسمش راه سلطانی است و راه دیگر به اسم راه سادات معروف است، آن جناب میل کرد به راه سادات.

پس گفتم: بیا از این راه، یعنی راه سلطانی برویم.

فرمود: «نه! از همین راه خود می‏رویم.»

پس آمدیم و چند قدیم نرفتیم که خود را در صحن مقدس کاظمین کنار کفشداری دیدیم، هیچ کوچه و بازاری را ندیدیم. پس داخل ایوان شدیم از طرف «باب المراد» که سمت شرقی حرم و طرف پایین پای مقدس است. آقا بر درِ رواق مطهر، معطل نشد و اذن دخول نخواند و بر درِ حرم ایستاد. پس فرمود: «زیارت کن!» گفتم: من سواد ندارم. فرمود: «برای تو بخوانم؟» گفتم: بلی!

فرمود: «أدخل یا الله‏ السلام علیک یا رسول الله‏ السلام علیک یا امیرالمؤمنین...» و بالاخره بر یک یک از ائمه سلام کرد تا رسید به حضرت عسکری(علیه‌السلام) و فرمود:

«السلام علیک یا ابا محمدالحسن العسکری.»

بعد از آن به من فرمود: «امام زمانت را می‏شناسی؟»

گفتم: چطور نمی‏شناسم. فرمود: «به او سلام کن.»

گفتم: «السلام علیک یا حجة‏الله‏ یا صاحب الزمان یابن الحسن.»

آقا تبسمی کرد و فرمود: «علیک السلام و رحمة‏الله‏ و برکاته.»

پس داخل حرم شدیم و خود را به ضریح مقدس چسباندیم و ضریح را بوسیدیم به من فرمود: «زیارت بخوان.»

گفتم: سواد ندارم. فرمود: «من برای تو زیارت بخوانم؟» گفتم: بله.

فرمود: «کدام زیارت را می‏خواهی؟» گفتم: هر زیارتی که افضل است.

فرمود: «زیارت امین الله‏ افضل است»، سپس مشغول زیارت امین الله‏ شد و آن زیارت را به این صورت خواند:

«السلام علیکما یا امینی الله‏ فی ارضه و حجتیه علی عباده اشهد انکما جاهدتما فی الله‏ حق جهاده، و عملتما بکتابه و اتبعتما سنن نبیه(علیه‌السلام) حتی دعا کما الله‏ الی جواره فقبضکما الیه باختیاره والزم اعدائکما الحجة مع ما لکما من الحجج البالغة علی جمیع خلقه...» تا آخر زیارت.

در این هنگام شمع‏های حرم را روشن کردند، ولی دیدم حرم روشنی دیگری هم دارد، نوری مانند نور آفتاب در حرم می‏درخشند و شمع‏ها مثل چراغی بودند که در آفتاب روشن باشد و آن چنان مرا غفلت گرفته بود که به هیچ وجه ملتفت این همه از آیات و نشانه‏ها نمی‏شدم.

وقتی زیارتمان تمام شد، از طرف پایین پا به طرف پشت سر یعنی به طرف شرقی حرم مطهر آمدیم، آقا به من فرمودند: آیا مایلی جدم حسین بن علی(علیهما‌السلام) را هم زیارت کنی؟»

گفتم: بله شب جمعه است زیارت می‏کنم.

آقا برایم زیارت وارث را خواندند، در این وقت مؤذن‏ها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان.»

ما با هم به مسجدی که پشت سر قبر مقدس است رفتیم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود، خود ایشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ایستادم و نماز خواندم، وقتی نمازم تمام شد، نگاه کردم دیدم او نیست با عجله از مسجد بیرون آمدم و در میان حرم گشتم، او را ندیدم، البته قصد داشتم او را پیدا کنم و چند قِرانی به او بدهم و شب او را مهمان کنم و از او نگهداری نمایم.

ناگهان از خواب غفلت بیدار شدم، با خودم گفتم: این سید که بود؟ این همه معجزات و کرامات! که در محضر او انجام شد، من امر او را اطاعت کردم! از میان راه برگشتم! و حال آن که به هیچ قیمتی برنمی‏گشتم! و اسم مرا می‏دانست! با آن که او را ندیده بودم! و جریان شهادت او و اطلاع از خطورات دل من! و دیدن درخت‌ها! و آب جاری در غیر فصل! و جواب سلام من وقتی به امام زمان(علیه‌السلام) سلام عرض کردم! و غیره...!!

بالاخره به کفشداری آمدم و پرسیدم: آقایی که با من مشرف شد کجا رفت؟

گفتند: بیرون رفت، ضمناً کفشداری پرسید این سید رفیق تو بود؟

گفتم: بله. خلاصه او را پیدا نکردم، به منزل میزبانم رفتم و شب را صبح کردم و صبح زود خدمت آقای شیخ محمدحسن رفتم و جریان را نقل کردم او دست به دهان خود گذاشت و به من به این وسیله فهماند، که این قصه را به کسی اظهار نکنم و فرمود: خدا تو را موفق فرماید.

حاج علی بغدادی(ره) می‏گوید:

من داستان تشرف خود، خدمت حضرت بقیة‏الله‏ (عج الله‏ تعالی فرجه الشریف) را به کسی نمی‏گفتم. تا آن که یک ماه از این جریان گذشت، یک روز در حرم مطهر کاظمین سید جلیلی را دیدم، نزد من آمد و پرسید: چه دیده‏ای؟

گفتم: چیزی ندیدم، او باز اعاده کرد، من هم باز گفتم: چیزی ندیده‏ام و به شدت آن را انکار کردم؟ ناگهان او از نظرم غائب شد و دیگر او را ندیدم.(2)

(ظاهراً همین برخورد و ملاقات باعث شده است تا حاج علی بغدادی(ره) داستان تشرف خود را خدمت آن حضرت، برای مردم نقل کند).

 

پی‏نوشت‌ها:

1- مفاتیح الجنان 484.

2- نجم الثاقب، ص 484، حکایت 31/ بحارالانوار، ج 53، ص 317.

 

منبع:

موعود، ش 47 .


چهار چیز غریب در جهان

شنبه 87/5/19 11:30 صبح| | نظر

چهار چیز غریب در جهان

تفسیر مخزن العرفان

فانوس

تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن ، نام تفسیری است که افتخار نگارش آن به نام بانویی ایرانی رقم خورده است؛ بانویی کم نظیر که تاریخ اسلام مانند او را کمتر سراغ دارد. وی اسوه و الگویی نیکو برای زنان مسلمانی است که در عرصه تعلیم و تربیت قلم و قدم می‌‌گذارند. خانم نصرت امین، معروف به بانوی اصفهانی، در سال 1313 ق دیده به جهان گشود و از همان آغاز کودکی راه تحصیل علم و دانش را در پیش گرفت. او علاوه بر علوم رایج در حوزه‌ها به علم هیئت، حکمت و فلسفه نیز مشغول شد. ایشان در زمینه‌های مختلف اعتقادی، اخلاقی، حدیثی و تفسیری، آثاری ارزشمند را بر جای گذاشته و شاگردان زیادی را نیز تربیت نموده است. وی نهایتاً در سال 1403 در 90 سالگی درگذشت. (1)

تفسیر مخزن العرفان، تفسیری است اخلاقی، تربیتی و تحلیلی که به زبان فارسی و در 15 جلد نگارش یافته است.

مؤلف در آغاز تفسیر، مقدمه‌ای را ذکر و در آن به انگیزه تألیف این تفسیر، فضیلت قرآن، مسئله تفسیر به رأی و ذو مراتب بودن تفسیر(مراتب داشتن تفسیر) و برخی دیگر از مباحث علوم قرآنی اشاره می‌کند و سپس وارد تفسیر می‌شود. ابتدا به ترجمه دسته‌ای از آیات پرداخته و در تفسیر آیات با بیانی ساده و قابل فهم، پیام قرآن را تشریح می‌کند. گاه به کلمات ملاصدرا و برخی از فلاسفه و عرفا نیز اشاراتی می‌کند که در این مواقع شکل بحث از حالت ساده تغییر می‌کند و سخت‌تر می‌گردد. از آنجا که وی با شبهات کلامی نیز آشناست، تفسیر وی جنبه استدلالی دارد. در این راستا گاه شبهه‌ای را مطرح می‌کند و پاسخ آن را باز می‌گوید .

روش تفسیر ایشان اینست که ابتدا به ترجمه دسته‌ای از آیات پرداخته و در تفسیر آیات با بیانی ساده و قابل فهم، پیام قرآن را تشریح می‌کند. گاه به کلمات ملاصدرا و برخی از فلاسفه و عرفا نیز اشاراتی می‌کند که در این مواقع شکل بحث از حالت ساده تغییر می‌کند و سخت‌تر می‌گردد.

این تفسیر محصول تدریس ایشان در شهر اصفهان در جمع بانوان بسیاری بوده است. از این رو، فضای مباحث متناسب با نوع مخاطبان و به شیوه اعتقادی و تربیتی است. (2)

 

حکایت مهمان و غذا و چراغ

اکنون به داستانی زیبا از این تفسیر که ذیل آیه نهم سوره حشر آمده نظر می‌افکنیم .

به روایت عبدالله مسعود شبی در مسجد، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بعد از نماز شام و خفتن، مردی از میان صفوف برخاست و گفت: من مرد غریبی می‌باشم و بر هیچ چیزی قدرت ندارم. مرا اطعامی دهید. حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: ای درویش! سخن از غریبی مکن که دل مرا اندوهگین نمودی. پس از آن فرمود: در جهان چهار چیز غریب است:

1- مسجدی که میان طایفه‌ای باشد که در آنجا نماز نخوانند .

2- قرآنی که در خانه‌‌ای باشد و خوانده نشود .

3- عالمی که در میان جماعتی باشد و مردم دنبال او نروند و اخذ مسائل از وی ننمایند.

4- اسیری مسلمان که در میان کفار باشد.

پس از آن فرمود: کیست که موؤنه (خرجی و کمک هزینه) این مرد را کفایت کند تا در فردوس اعلا(بهشت) وی را جای دهند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام برخاست و دست مرد را گرفت و به خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها برد و گفت: ای دختر رسول‌الله! در باره این میهمان فکری کن . گفت: یابن عم(پسرعمو) در منزل اندک طعامی هست . حسن و حسین گرسنه‌اند و تو روزه می‌باشی و آن طعام به قدر یک نفر زیادتر نیست.

فرمود: آن را حاضر کن. حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) طعام را حاضر نمود. حضرت امیر طعام را نزد مهمان گذاشت و با خود فکر نمود، اگر من با مهمان طعام بخورم، مهمان سیر نمی‌شود، و اگر نخورم شاید او هم شرم کند و نخورد. پس دست دراز کرد و چنان وانمود نمود که چراغ را روشن می‌کند و در اصلاح آن تأنّی ‌ورزید تا مهمان از غذا خوردن فارغ گردید، وقتی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) چراغ آورد دیدند آن طعام همان‌طور که بود هست.

حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: ای درویش! چرا غذا نخوردی؟ گفت: سیر شدم . پس از آن حضرت علی و فاطمه و بچه‌‌ها (علیهم ‌السلام) و فضه و همسایه‌ها از آن طعام خوردند و سیر شدند و هنوز آن طعام باقی بود.

روز دیگر، که حضرت علی علیه‌السلام نزد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد، از وی سؤال نمود که دیشب چگونه گذرانیدی؟ گفت: به خیر و خوبی. و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) حکایت مهمان و غذا و چراغ را بیان فرمود. حضرت علی (علیه‌السلام) عرض می‌کند: یا رسول‌الله! چه کسی به شما خبر داد؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و مرا خبردار نمود و این آیه «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» را آورد.(3)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت، ج 2، ص 505 .

2- شناخت نامه تفاسیر، سید محمد علی ایازی، ص 247 .

3- همان، ص 247 - 248 .

 

منبع:

سروش وحی، ش 13، علی اسعدی، با تصرف .


در قلب مردم ...

شنبه 87/5/19 11:28 صبح| | نظر

در قلب مردم ... 

سجاد

امام چهارم، ملقب به سید العابدین، سید المتقین، امین، سجاد و ... بودند و جز این چند لقب (که به عنوان نمونه ذکر شد)، القاب دیگری نیز به ایشان داده‌اند. از این القاب، سجاد و زین العابدین شهرت بیشتری دارد. این القاب را که به امام علی بن الحسین علیه‌السلام نهاده‌اند، مانند لقب‌هایی نیست که در عرب، به هنگام زادن کودک و یا در کودکی وی بدو می‌دهند. این القاب را مردم به ایشان داده‌اند.

بیشتر کسانی که این القاب را به ایشان داده‌اند، نه شیعه بودند و نه آن حضرت را امام و منصوب از جانب خدا می‌دانستند، اما نمی‌توانستند آنچه را در وجود ایشان می‌بینند، ندیده بگیرند. هریک از این القاب نشان دهنده مرتبه‌ای از کمال نفس و درجه‌ای از ایمان و مرحله‌ای از تقوا و پایه‌ای از اخلاص است و بیان دارنده اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده این القاب می‌باشد، و چنانکه گوشه‌ای از آن به عنوان نمونه (در قالب دو عنوان زیر) خواهد گذشت، امام سجاد علیه‌السلام به حقیقت، مظهر نمایان این صفات بود و این گفته ایست که همگی بر آنند:

  • شیخ مفید روایت می‌کند که: چون علی بن الحسین علیه‌السلام وضو می‌گرفت، رنگش زرد می‌شد، بدو می‌گفتند که شما را چه می‌شود؟ می‌فرمود: می‌دانید می‌خواهم پیش چه کسی بایستم؟
امام علیه‌السلام، آرد و هیزمها را برای کمک به مستمندان، تهیه نموده بودند و به دوش می‌کشاندند تا بدانان رسانند.
  • در کتاب علل الشرایع روایت شده که شبی سرد و بارانی علی بن الحسین علیه‌السلام را دیدم که آرد و هیزم بر پشت داشت و می‌رفت. گفتم: ای پسر رسول خدا، این چیست؟ حضرت فرمود: سفری در پیش دارم و توشه آن را آماده نموده‌ام تا در جای امنی بگذارم. به ایشان گفتم: اجازه دهید تا خدمتکار من آنرا برای شما بیاورد. امام چهارم امتناع کردند. گفتم اجازه دهید تا خود آنرا حمل نمایم؛ امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: نه، چیزی را که در سفر به کار من آید و وارد شدن من را بر میزبانم نیکو می‌گرداند، چرا خود بر ندارم؟ تو را بخدا مرا رها کن و به دنبال کار خود برو.

پس از چند روز راوی امام را ملاقات نمود و پرسید: سفری که در پیش داشتید چه شد؟

امام فرمودند: چنانکه می‌پنداشتی نیست؛ آن سفر، سفر مرگ است و من برای آن خود را آماده می‌کنم، آمادگی برای مردن، دوری از حرام و بخشش (به نیازمندان) و کار نیک است.

در این هنگام بود که زهری دانست امام علی بن الحسین علیه‌السلام، آرد و هیزمها را برای دستگیری از ضعفا و مستمندان، تهیه نموده بودند و به دوش می‌کشاندند تا بدانان رسانند ...         


شهیدی، سید جعفر، کتاب زندگانی علی‌بن‌الحسین علیه‌السلام، بااندکی تصرف


نغمههایی در عمق وجود

شنبه 87/5/19 11:28 صبح| | نظر

نغمه‌هایی در عمق وجود

مناجات

دعا و درخواست حاجت‌ها از خدا، منحصر به الفاظی نیست که از لسان مبارک پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل بیت علیهم‌السلام بیان شده باشد. لذا انسان در مقام دعا آزاد است در هر حال و در هر جا که هست و به هر لغت و زبانی که برایش ممکن است، اظهار نیاز به درگاه خدای بی‌نیاز بَرد و آن چه در دل دارد، به زبان آورد و با پروردگارش در میان بگذارد و از او رفع حاجاتش را بخواهد.

اما در این میان ممکن است انسان عادی به بسیاری از ارزش‌های والای خویش پی‌نبرده و آن چه در تامین سعادت وی نقش دارد، درک نکرده باشد و تمام توجهش به سمت یک سلسله مطالب کوچک و کم ارزش گردیده، آن‌ها را به عنوان حوایج اصیل و مهم از خداوند بخواهد.

در هر نوع گرفتاری، می‌توان با پناه به یکی از دعاها و مناجات‌ها، غم دل را بزداییم و با پروردگار خویش هم سخن شویم.

هم چنین ممکن است آدمی به هنگام دعا و عرض نیاز به درگاه خدا، نتواند آن گونه که شایسته مقام خداوندی بوده در حد کمال و ادب به آداب دعا بپردازد و خلاصه، نداند که چه باید بخواهد و چگونه باید بخواهد.  

از این رو چه بهتر است که در این مرحله نیز سر به آستان مقربان درگاه و عارفان به شیوه بندگی، یعنی خاندان عصمت علیهم‌السلام بگذارد و از زبان آن بزرگواران به دعا و مناجات با خدا بپردازد.

در این موضوع، از آن منابع فیض الهی آن قدر مضامین بلند و معارف توحیدی به ما رسیده که هر صاحب دلی در هر حال و در هر نوع گرفتاری، می‌تواند با پناه به یکی از دعاها و مناجات‌ها، غم دل بزداید و با پروردگار خویش هم سخن شود.

صحیفه مبارک امام سجاد علیه‌السلام، در این میان از نظر سند و جامعیت محتوا داری ویژگی خاصی می‌باشد و در ایجاد حال دعا و ارتباط انسان به خدا، اثری اعجاب انگیز دارد. آن چنان که نغمه‌های آن به عمق وجود انسان راه می‌یابد و او را با شور و نوایی خاص در مقام انس با خدا به پرواز در می‌آورد.

به عنوان نمونه امام سجاد علیه‌السلام در  مقام آموزش توبه به ما می‌آموزند تا با خدای خویش این گونه راز و نیاز کنیم:

 « بارالها! من در این مقام، خود به سوی تو باز می‌گردم و توبه می‌کنم ... مانند بازگشت توبه کاری که (از شدت انزجار و نفرت از گناه) خاطره هیچ گناهی را در ذهن نیز نمی‌گذراد و فکر بازگشت به هیچ خطایی را به ضمیر و باطنش راه نمی‌دهد.» (دعای 31 صحیفه سجادیه) 

باشد که بهره بریم...


آیةالله سید محمد ضیاءآبادی، کتاب توبه (شرحی از دعای 31 صحیفه ی سجادیه) بااندکی تصرف


شیرینی ایمان

جمعه 87/4/28 8:52 عصر| | نظر

شیرینی ایمان

عسل

صفات مومنین(5)

در حدیثى پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله تعدادی از صفات مؤمن کامل و با ایمان را برشمرده‌اند، امروز صفت دیگری را با هم می‌خوانیم:

« ... احلی من الشهد و اصلد من الصلد ؛

مؤمن کامل، شیرین‌تر از عسل و سخت‌تر از تخته سنگ است(بحارالانوار، ج 64، ص 310)

مؤمن «احلی من الشهد» است یعنی مؤمن شیرین‌تر از عسل و  برخوردش خوب است. درباره حضرت علی علیه‌السلام معروف است که مجالس و برخوردشان شیرین بوده و اهل مزاح و سخنان لطیف بودند.

بعضی گمان می‌کنند که انسان هر چه مقدّس‌تر باشد باید عبوس‌تر و اخموتر باشد در حالی که یکی از عوامل پیشرفت انسان در جنبه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی،... مؤثر است برخورد خوب است. گاهی سخت‌ترین مشکلات را می‌توان با برخورد خوب و سخنان محبّت آمیز و چهره گشاده حل کرد، با روی گشاده می‌توان عقده‌ها را باز، کدورت‌ها را پاک، آتش خشم را خاموش و منازعات و کشمکش‌ها را آرام کرد.

پیامبر می‌فرماید:

«اکثر ما تلج به امّتی الجنّة تقوی الله و حسن الخلق ؛ بیشترین چیزی که امّت من به وسیله آن وارد بهشت می‌شوند دو چیز است: 1- تقوی 2- حسن خلق(بحارالانوار، ج 68، ص 375)


سلسله مباحث اخلاقی آیةالله مکارم شیرازی ، بااندکی تصرف


چرا امامان از علم غیب استفاده نمیکردند؟

جمعه 87/4/28 8:51 عصر| | نظر

چرا امامان از علم غیب استفاده نمی‌کردند؟

عروج

آیا امامان معصوم -که سلام و درود خدا برآنان باد- علم غیب داشتند؟

آیا آنان از اخبار گذشته و آینده با خبر بودند؟

اگر همه چیز را می‌دانستند چرا مطابق آن عمل نمی‌کردند؟

چرا از برخی اتفاقات، با آنکه از قبل آن را می‌دانستند، جلوگیری نمی‌کردند؟

چرا...؟

* * * * *

معصوم به اذن خدا از غیب با خبر بوده و از هرآنچه که در مصالح امّت اسلامی دخالت دارد، آگاه است. با این همه باید به چند نکته توجه داشت:

 

1- علم غیب تکلیف‌آور نیست؛ یعنی اگر انسان از راه شرایط حجیّت1 و مانند آن، علمی بدست آورد، در برابر آن تکلیف دارد؛ ولی علمی که از ناحیه غیب به دست آمده، تکلیف نمی‌آورد.

 

2- سنّت خداوند چنین اقتضا می‌کند که معصومان علیهم‌السلام هم، مانند انسانهای دیگر، آزموده شده و آسیب ببینند، بنابراین نباید از این علم استفاده کنند یا به تعبیری به استفاده از آن مامور نبوده‌اند؛ البته گاهی اوقات برای یاری دین از غیب کمک می‌گرفتند؛ ولی اصل بر این بود که در جریان امور عادی از علم غیب استفاده نکنند.2 (به طور کلی صلاحدید استفاده از علوم غیبی به دست خدا بوده و هرگاه خداوند بر معصومان اجازه فرماید آنان به علوم غیبی متوسل شده و آن را به کار می‌بندند).

 

3- امامان و پیامبران برای هدایت بشر به راه راست و زندگی متعالی و با سعادت برنگیخته شده بودند و مأمور بودند تا با یک زندگی معمولی مانند سایر افراد بشر و با بکار گیری فرمانهای خدا و دستورهای عقل، الگویی باشند تا همگان بدانند که با اتکا به عقل و پیروی از شرع می‌توان قله‌های نیک‌بختی را در نوردید. آنان برای انجام امور عجیب و رهانیدن خود از مشکلات با دست یازی به علوم غیبی و ... مبعوث نبودند. و نمی‌خواستند خوشبختی را با امور غیبی به دست آورند، بلکه تمام هدف آنان این بوده که بگویند هرکه از این دو چراغ بهره گیرد به حتم رستگار خواهد بود.

 


1- حجیت یعنی دلیل بودن، آنچه در دین اسلام دلیل و حجت برای تکالیف است و می‌توان به آن اعتناء و اعتماد کرد دستورات دین و فرمانهای عقل است و امور غیبی، خیالی، خرافی و خوابها و ... هیچ جایگاهی در ایجاد تکلیف و انگیزه ندارد لذا به عنوان مثال اگر از پیامبر شنیده شود که فلان کار واجب است باید انجام داد اما به فرض اگر کسی بگوید پیامبر در خواب به من گفت فلان کار واجب است، این خواب هیچ تکلیفی برای هیچ کسی نمی‌آورد و به اصطلاح "خواب حجت نیست".

2- آیت الله جوادی آملی، نسیم اندیشه


از دستت رفت!

جمعه 87/4/28 8:50 عصر| | نظر

از دستت رفت!

روزه

گنجینه‌های رجب(8)

اواخر ماه رجب به خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدم. حضرت با دیدن من فرمودند:

آیا در این ماه، روزه گرفته‌ای؟

گفتم: نه! ای فرزند رسول خدا.

امام علیه‌السلام فرمودند: آن قدر ثواب از دستت رفته که ارزش آن را به غیر خدا کسی نمی‌داند.

بعد در ادامه فرمودند: این ماهی است که خدا آن را بر ماه‌های دیگر فضیلت داده و احترام آنرا عظیم نموده و برای روزه داران آن گرامی داشتن را بر خود واجب گردانیده است.

من پرسیدم: آقاجان، اگر در باقیمانده این ماه روزه بگیرم، آیا به ثواب روزه داران می‌رسم؟

حضرت فرمودند: ای سالم! هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را از شدّت سکرات و سختی‌های مرگ و از هول و ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر، ایمن گرداند.

البته یه راه دیگه هم برای کسایی که نتونستند روزه بگیرند هست.

روایت شده کسی که نمی‌تواند در ماه رجب روزه بگیرد هر روز 100 مرتبه این تسبیحات را بخواند تا به ثواب روزه برسد:

سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ

سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ

سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ

سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ


شیخ عباس قمی، کتاب مفاتیح الجنان، بااندکی تصرف
   1   2   3   4   5   >>   >
مشترک RSS وبلاگ شوید

آرشیوها

پیوند‌ها