سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا با دیدن این صحنه چه کرد؟

جمعه 87/4/28 8:54 عصر| | نظر

 خدا با دیدن این صحنه چه کرد؟

السلام علی قلب زینب الصبور

السلام علیک یا ام‌المصائب یا زینب!

 

سلام بر تو! سلام بر زنی که دشمن خون سرش را بر ستون‌های کجاوه دید ولی تضرعش را ندید!

مگر نه ابراهیم خلیل پیش از تو گریست؟ مگر نه داغ تو جگر نوح را سوزاند؟

مگر نه اسارتت آتش به جان موسی زد؟

«و بکی لمصائبها ابراهیم الخلیل و نوح و موسی الکلیم.»

و مگر نه خداوندی که به شهادت حسین عاشقانه می‌نگریست اسارت تو کوه‌های خشمش را لرزاند و اقیانوس آرام صبرش را متلاطم کرد؟ و غضب بسببها الرّب الجلیل.

چشمی نگاه تو را گریه می‌کند و لرزش قلب تو را بر پیکر مظلوم عریان به خاک غلطیده برادر و چشمی دیگر باز، نگاه حلیمانه و عارفانه تو را و قلب استوار تو را و نیز کلام شکننده تو را به ابن‌زیاد که «ما رایت الا جمیلا.»

پس بگذار گریه کنم ای حامی ولایت مظلوم! همسنگر امامت معصوم! یا تالی المعصوم! و چگونه آرام بگیرم بر مصیبتی که حتی سم‌های اسبان را از اشک چشمانشان تر کرد.

«و رای الناس دموع الخیل تنحدر علی حوافرها علی التحقیق...»

«السلام علیک یا من نطحت جبینها بمقدم المحمل، اذارات راس سیدالشهداء و یخرج الدّم من تحت قناعها و من محملها، بحیث یری من حول‌ها الاعداء»

اگر ندیده‌ بودیم که علی با تو دردانه خویش چه می‌کرد، اگر ندیده بودیم که حتی برای زیارت قبر پیغمبر، حسن و حسین را- دو برادر- از پس و پیش به همراهت می‌فرستاد و تو را شبانه راهی زیارت می‌کرد که مبادا چشم هیچ نامحرمی به هیأت مقدس تو بیفتد، اگر ندیده بودیم این همه را شاید بدن کبودت از زخم تازیانه‌ها این‌گونه خاکسترمان نمی‌کرد.

و آنگاه که بر شتر بی‌جهاز آنسان سوارت کردند این جمله را هرگز نمی‌گفتی که: «اخی ابالفضل، انت الذی رکبتنی اذا اردت الخروج من المدینه.»

برادرم! اباالفضل به هنگام خروج از مدینه تو بودی که مرا بر مرکب بنشانی...

عمه جان! می‌دانی که این کلام تو با جگر ما چه کرد؟

عمه جان! زینب! چشمی بر مصیبت‌های شما گریه می‌کند و چشمی بر حلم تو.

چشمی نگاه تو را گریه می‌کند و لرزش قلب تو را بر پیکر مظلوم عریان به خاک غلطیده برادر و چشمی دیگر باز، نگاه حلیمانه و عارفانه تو را و قلب استوار تو را و نیز کلام شکننده تو را به ابن‌زیاد که «ما رایت الا جمیلا.» چشمی بر این کلام تو می‌گرید در مصیبت حسینی که «و احزناء علیک یا اباعبدالله» و چشمی دیگر بر این حلم تو که «و الی‌الله المشتکی»!

کسی پیکر خون‌‌آلود برادر حسین را بر خاک نظاره کند، بی‌عمامه و عبا و رداء و اعضای تکه‌تکه شده، و تنها جدش را به شهادت بطلبد؟ و تنها به خدا شکایت کند؟... الله‌اکبر! خواهر ببیند که «هذا حسین بالعراء مسلوب العمامه و الرداء، مقطع الاعضاء» و ... و فقط بگوید «و الی‌الله المشتکی»!

السلام علیک ایتها البعیدة من الاوطان، السلام علیک ایتها الاسیرة فی البلدان، السلام علیک ایتها المتحیّرة فی خرابة شام.

به عظمت خداوند سوگند مرا توان و ژرفای درک این عظمت نیست، چه رسد به بیان آن. فقط کاش می‌دانستم که خدا با مشاهده این صحنه چه کرد، کاش می‌دانستم که باد، خاکستر قلب فرشتگان را در احتراق دیدار این شکوه به کجا برد؟

و کاش لبخند رضایت فاطمه مادر را و نگاه افتخار‌آمیز پدر، علی را در این لحظه، نقاش آفرینش به تصویر می‌کشید.

سلام بر تو ای بانوی غریب دور از وطن، سلام بر تو ای اسیر شهر به شهر و ای زندانی وادی به وادی، سلام بر تو ای که در خرابه شام مسکن گزیدی. سلام بر تحیر تو به هنگام دیدن سر برادر و سلام بر تسلط تو، سلام بر صبر تو و سکوت تو و فریاد تو و قنوت تو!

سلام بر تعبد تو! سلام بر آخرین کلام حسین با تو!

یا اختاه! لاتنسانی فی نافلة‌اللیل، خواهرم در نماز شب فراموشم نکن!

سلام بر ملتمس دعای حسین! سلام بر نمازهای شبانه بی‌انقطاع تو! سلام بر نماز شب نشسته عاشورای تو!

و سلام بر روح بزرگوار تو، مسجود فرشتگان آسمان‌ها، صلی علیک ملائکه السماء.

سلام بر تو ای پیامبر عمیق‌ترین ایثار و ای جلوه ‌گرانیقترین انفاق. کردار عاشورای تو برای همیشه انگشت تحیر تاریخ را بر دهان چفت کرده است. همراهیت با برادر، بر زمین چکیدنت با قطره قطره خون هر شهید، تحملت، استقامتت، سکوتت، فریادت، خلوصت، عشقت، معرفتت، توحیدت، ارادتت، ادبت، بصیرتت، یقینت،صبرت، رضایت، شکرت،حیاتت، صدقت، تواضعت، امیدت، فتوتت، زهدت، خشوعت، تهذیبت، توکلت، تفویضت، تسلیمت، صفایت، سرورت، تفکرت و اعتقادت و جودت و سخایت و حجابت و عفتت و... همه و همه شگفتی تاریخ را برانگیخته است.

و هر کدام از صفات متجلیت در عاشورا کتبی را در منازل سلوک رقم زده است آنچنانکه تاریخ راسخانه به این اعتقاد نایل آمده است که اگر هر کدام از صفات تو را خداوند در انسانی کامل متجلی می‌ساخت و حضورش را تا دقایق آخر اسارت و پس از آن تضمین می‌فرمود محال بود که این هزار انسان کامل، ذره‌ای از عظمت و شکوه تو را در آن روز بتوانند تبیین و تداعی کنند. اینها همه شگفتی تاریخ را سبب شده‌اند، اما آنچه تاریخ را از ثبت وقایع عاشورا عاجز نموده است یک اعجاز توست در کربلا.

تردید نیست که خدا نه تنها به تماشای عاشقانه عاشورا ایستاده بود که ملائک و آفرینش را برای نگرش این شکوه بسیج کرده بود.

روز عاشورا روز فخر خداوند، و روز اثبات مدعای «انی اعلم ما لا تعلمون» بود.

انبیاء همگی چشم تواضع به رفتار تو در کنار حسین دوخته بودند. خداوند رحمن ذوالجلال، انبیاء و فرشتگان و برترین زنان و مردان تاریخ همگی می‌دیدند که:

هر شهید که از فراز اسبی بر زمین می‌غلطد، هر جوان و کودکی که شهادت را در آغوش می‌کشد زینب‌سلام‌الله علیها بی‌درنگ سرش را به دامن می‌گیرد و خون از چهره‌اش می‌سترد. همگی می‌دیدند که بر جنازه علی‌اکبر حسین، زینب افتاده است و فریاد «و اماه» او عرش را به لرزه درآورده است.

در شهادت علی‌اصغر بی‌تابی هزاران مادر بر قلب زینب تنها چنگ می‌زند، زینب بر جنازه فرزند برادر فریاد «واماه» سر می‌دهد و این حسین است که او را از جنازه فرزند خویش بلند می‌کند و التیامش می‌بخشد و به آرامشش دعوت می‌کند.

حسین اشک شهادت فرزند خویش از چشمان عمه می‌سترد.

مگر زینب دو شاخه شمشاد، دو صنوبر، دو سرو، دو آلاله، دو جوان به همراه نیاورده‌ است؟

 مگر زینب آخرین فریاد جوان‌های خویش را در بیکران صحرا نمی‌شنود؟

مگر زخم خوردنشان را، تکه‌تکه شدنشان را و جان دادنشان را از  روزنه‌های خیمه نمی‌بیند؟

چرا گام از خیمه بیرون نمی‌نهد، چرا سر جوان و فرزند خویش را به دامن نمی‌گیرد؟

کجاست عواطف مادری این زن؟ چرا فقط حسین بر بالین این دو شهید زانو می‌زند؟

اگر ندیده‌ بودیم که علی با تو دردانه خویش چه می‌کرد، اگر ندیده بودیم که حتی برای زیارت قبر پیغمبر، حسن و حسین را- دو برادر- از پس و پیش به همراهت می‌فرستاد و تو را شبانه راهی زیارت می‌کرد که مبادا چشم هیچ نامحرمی به هیأت مقدس تو بیفتد، اگر ندیده بودیم این همه را شاید بدن کبودت از زخم تازیانه‌ها این‌گونه خاکسترمان نمی‌کرد.

همو که شهادت فرزندان حسین برادر، حسین امام را آنچنان ضجه می‌زند که حسین را بی‌تاب می‌کند و نگران ایستادن نبض او.

همو که مهربانی تمامی مادران را یکجا در بوسه‌ای خلاصه می‌کند و نثار پیشانی برادرزاده، چرا بر جنازه فرزند خود حتی حاضر نمی‌شود؟

کجاست مادر عون و محمد؟!...

به عظمت خداوند سوگند مرا توان و ژرفای درک این عظمت نیست، چه رسد به بیان آن. فقط کاش می‌دانستم که خدا با مشاهده این صحنه چه کرد، کاش می‌دانستم که باد، خاکستر قلب فرشتگان را در احتراق دیدار این شکوه به کجا برد؟

و کاش لبخند رضایت فاطمه مادر را و نگاه افتخار‌آمیز پدر، علی را در این لحظه، نقاش آفرینش به تصویر می‌کشید.

 

برگرفته از:

آفتاب در حجاب، شجاعی، سید مهدی


او امتحان شد

جمعه 87/4/28 8:54 عصر| | نظر

او امتحان شد

یا زینب کبری

من لا صبر له لا ایمان له

هنگامیکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) خواست تا حضرت اسماعیل (علیه السلام) را برای قربانی کردن با خود ببرد، به هاجر، مادر او، فرمود: فرزندمان را آراسته کن تا او را به مهمانی دوست ببرم.

اما حضرت ابراهیم (علیه السلام) به امر الهی دست از ذبح فرزند خود کشید و او را به خانه برگرداند. در این هنگام هاجر با دیدن گلوی فرزند خود که از اثر کارد، قرمز شده بود نتوانست تحمل کند؛ از حال رفت و بر زمین افتاد...

صبر، یکی از مهمترین صفات پسندیده است؛ تا آنجا که برخی از بزرگان در مورد آن گفته‌اند که هر کس به هر درجه و مقامی رسید، به واسطه صبر بود و هر کسی دست از دامان صبر برداشت، از کمالات محروم ماند. اهمیت صبر تا بدان جاست که در روایات آمده است:

"صبر، نصف ایمان است"

و در روایت دیگری آمده است:

"رابطه صبر نسبت به ایمان مانند رابطه سر است به بدن"

و در احادیث قدسی آمده است:

"ای عیسی متخلق به اخلاق من شو و از اخلاق من صبر است"

همانگونه که از این روایات و سایر آیات و روایات برمی‌آید، صابران اجر و ثواب بسیاری دارند و این امتیازات برای همه صابران قرار داده شده است؛ ولی ممکن است بعضی از صابران به خاطر مقدار و کیفیت صبر، اجر و ثواب بیشتری بدست بیاورند. اما در میان صابران، حضرت زینب (سلام الله علیها) جایگاه ویژه ای دارند...

روز، روز عاشوراست و میدان جنگ، صحنه‌ی کربلاست. زمانِ زیادی دشمن و کمیِ یاران. دشمن لحظه به لحظه بر فشار خود می‌افزاید و یاران نفر به نفر به شهادت می‌رسند. حضرت زینب (سلام الله علیها) دست فرزند خود را در دست می‌گیرد. فرزندی که همانند اسماعیل در زمان خود می‌باشد. زینب به حضور برادر می‌آید و از برادر می‌خواهد تا فرزندش را روانه میدان جنگ نماید و سراپای وجودش می‌گوید که اگر جهاد بر زنان قرار داده شده بود، هر آینه هزاران هزار جان نثار جانان می‌نمودم.

انسان در تعجب می‌ماند! این چه گونه صبر و استقامتی است که مادری به دست خود فرزندش را تقدیم می‌کند و او را به قربانگاه می‌فرستد؛ به چشم خود بدن پاره پاره او را می‌بیند؛ ولی زمام صبر و استقامت خود را از دست نمی‌دهد، شکایت و بی‌تابی نمی‌کند و جمله‌ای بر خلاف رضای خداوند بر زبان جاری نمی‌نماید. او مادر است ولی فرزند خود را در راه خدا داده و برای اینکه برادر از او خجالت نکشد، حتی شهادت فرزندش را نیز به روی خود نمی‌آورد.

و این تنها صحنه‌ای از صبر بزرگ و زیبای اوست. و باز هم او امتحان شد و صبر کرد! امتحان شد به گرسنگی و تشنگی، به سختی و مشقت، به اموال و از همه مهمتر به برادری چون سید الشهداء (علیه السلام)، و صبر کرد. او امتحان شد و برای رضای خداوند صبر کرد و مبارزه را وسیله رسیدن به هدف قرار داد تا آنجا که فرمود:

آنقدر صبر خواهم کرد تا صبر، از صبر من عاجز شود.

ولی ما چه می‌کنیم؟ به هر حال در زندگی هر کس مشکلات کوچک و بزرگ وجود دارد، ولی ما چگونه با این مشکلات و سختی‌ها کنار می‌آییم؟

"وَ اصبرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ(هود/115)

"و شکیبا باش که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌گرداند."


برگرفته از :

خصایص زینبیه، تالیف مرحوم آیت الله سید نور الدین جزائری به همراه توضیحاتی بیشتر


زینب علیها السلام در سجادهی بندگی

جمعه 87/4/28 8:53 عصر| | نظر

زینب علیها السلام در سجاده‌ی بندگی

یا زینب

رمز موفقیت هر انسان وارسته عبادت و بندگی حضرت حق است، چراکه فلسفه آفرینش انسان جز این نیست. البته عبادت معنایی عام دارد و فقط به نماز و روزه محدود نمی‌گردد. راغب اصفهانی در مفردات خود می‌گوید: "عبودیت و بندگی به معنای اظهار ذلت و خضوع است." یعنی عبادت معنای کامل تری دارد که آن نهایت خضوع و اظهار بندگی می‌باشد.

فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام) درباره شب عاشورای حضرت زینب (علیها السلام) می‌گوید:

"عمه‌ام زینب در شب عاشورا در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و به درگاه خدای تعالی استغاثه می‌کرد و در آن شب چشم هیچیک از ما به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد."

عبادت به معنای عام نیز درتمامی رفتار و کردار حضرت زینب (علیها السلام) دیده شد. بر مشکلات و مصیبتهایی که بر او وارد شد صبرکرد تا آنجا که صبر هم از صبرش به ستوه آمد و همه اینها برای او عبادت محسوب می‌شد.

چه عبادتی بالاتر از اهدای دو فرزند دلبند در راه اعتلای قرآن و عترت و در سوگ شش برادر همانند امام حسین و حضرت عباس (علیهما السلام) نشستن؟

چه عبادتی برتر از سرکردن چادر اسیری که ده‌ها امتحان الهی در آن واقع شد و او همه را به خوبی سپری کرد؟

و بالاخره چه عبادتی بهتر از دنبال کردن قیام برادر و خواندن خطبه‌های آتشین در مسیر کوفه و شام وبیدار کردن مردم نادانی که فریب تبلیغات مسموم دستگاه یزید را خورده بودند و حسین بن علی (علیه السلام) را به عنوان یک فرد خارجی و بیگانه از اسلام به شهادت رساندند!

خطبه‌های او موجی در کوفه و دمشق بوجود آورد که حتی پایه‌های حکومت یزید را متزلل ساخت تا آنجا که معاویه دوم پسر یزید حاضر نشد به جای پدر بنشیند و پس از اندکی با رسوا کردن دودمان ستم پیشه بنی امیه ازحکومت کناره گرفت.

او در خطبه خویش یزید را به بیم می‌داد و می‌فرمود:

"در همه حال آزاد هستی به هر گونه‌ای که می‌خواهی عمل کن و هرچه مکر داری به کار بر و همه طاقت خود را در راه شیطان استفاده کن ولی به خدا سوگند تو هرگز نخواهی توانست اسم و رسم ما را محو و نابود کنی."

آری، بالاترین عبادت زینب (علیها السلام) وعظ و اندرز او بود که با آن رسالت پیامبران الهی و ائمه طاهرین (علیهم السلام) را دنبال نمود.


برگرفته از:

حضرت زینب (علیها السلام) (سیرة عملی اهل بیت ـ علیهما السلام)"، سید کاظم ارفع


علاقه به امام حسین (ع )

یکشنبه 87/2/22 3:23 عصر| | نظر

علاقه به امام حسین (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

محبت و دوستى زینب کبرى (س ) به امام حسین (ع ) آن چنان بود که خواهرانش این گونه نبودند. گفته اند: این محبت و دوستى زینب (س ) از ایام و روزگار طفولیت و کودکى وى بوده ، به طورى که آرام نمى گرفت ، مگر در پهلوى امام حسین (ع ) و علیا حضرت فاطمه (س ) رسول خدا (ص ) را از آن آگاه ساخت . رسول خدا (ص ) گریه کرد و فاطمه (س ) را از مصایب و اندوه ها و گرفتارى زینب (س ) آگاه نمود. (43)


سه وظیفه زینب (س )

یکشنبه 87/2/22 3:22 عصر| | نظر

سه وظیفه زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ از ویژگى هاى زینب (س ) در این انقلاب تاریخى و عظیم ، سه وظیفه مهم او است که با موفقیت کامل به پایان رساند. پس از شهادت امام حسین (ع ) زینب (س ) مى دید بزرگترین وظیفه و مسئولیتش سه چیز است :

نخست ، از حجت خدا و امام وقت ، حضرت سجاد (ع ) حمایت کند و وى را از گزند دشمن حفظ نماید.

دوم ، پیام شهیدان را به همه جا برساند و راه آنها را دنبال کند؛ (که این مساءله از همه مهمتر بود).

سوم ، طبق وصیت برادرش از خانواده هاى شهیدان و از کودکانى که پدران آنها به شهادت رسیده اند، سرپرستى کرده و روحیه آنها را در سطحى عالى نگاه دارد (42)


تجلیل على (ع ) از زینب

یکشنبه 87/2/22 3:22 عصر| | نظر

تجلیل على (ع ) از زینب
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ زینب (س ) در مدت عمرش هفت بار مسافرت کرد. فقط سفر اول راحت و در کمال خوشى بود و آن وقتى بود که امیرالمؤ منین (ع ) از مدینه به قصد کوفه حرکت فرمود: زینب هم در رکاب پدرش ‍ بود.

على (ع ) هم خیلى رعایت حال زینب (س ) را مى کرد و از او تجلیل مى فرمود، نه از جهت اینکه که دخترش هست ، بلکه به اعتبار روحانیت و معنویت او بود، مانند احترامى که پیغمبر (ص ) به زهرا (س ) مى کرد. (41)


پاسخ به مسائل دینى

یکشنبه 87/2/22 3:22 عصر| | نظر

پاسخ به مسائل دینى
ِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ از شیخ صدوق محمد بن بابویه روایت شده که زینب (س ) نایب خاص امام حسین (ع ) بود و مردم نیز در رابطه با مسائل حلال و حرام به آن حضرت مراجعه مى کردند تا زمانى که امام زین العابدین (ع ) از بیمارى شفا یافت . (39)

سفارش پیامبر درباره زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ بعد از تولد زینب (س ) پیامبر (ص ) فرمود تا نوزاد را به نزدش ‍ بیاورند. آن گاه او را بوسید و در آغوش گرفت و نام او را زینب (س ) گذاشت و سپس فرمود: به شما سفارش مى کنم ، و این سفارش مرا حاضران به غایبان برسانند (( این دختر را احترام کنند که همانند خدیجه کبرى (س ) است (40)


التماس دعا از زینب (س )

یکشنبه 87/2/22 3:21 عصر| | نظر

التماس دعا از زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ حضرت امام حسین (ع ) در آخرین وداع خود با خواهرش زینب (س ) فرمود: (( خواهرم ! هنگام نماز شب ، مرا فراموش ‍ نکن (38)

ارشاد کوفیان در زمان حیات على (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ در طراز المذهب از بحر المصائب روایت مى کند:

پس از آنکه امیرالمؤ منین (ع ) به شهر کوفه آمد و آنجا را محل حکمرانى خود قرار داد، اندک اندک مردم آن شهر از فضل و کمال علمى و عرفانى زینب باخبر شدند. از این رو، زنان توسط مردان خود، به امیرالمؤ منین (ع ) پیام فرستادند:

((شنیده ایم حضرت زینب (س ) محدثه ، عامله و دومین فاطمه است که مانند مادرش ‍ فاطمه و از همه جهانیان برتر است . اگر شما اجازه فرمایید فردا که عید است در جشن ما شرکت نماید از سخنانش بهره مند گردیم .

امیرالمؤ منین (ع ) با درخواست مردم کوفه موافقت فرمود. فرداى آن روز زینب (س ) در جشن بانوان کوفه شرکت کرد و تنها سخنران آن جلسه بود که با استقبال شگفت انگیزى از سوى زنان و شرکت کنندگان روبه رو شد.


نماز نشسته

یکشنبه 87/2/22 3:21 عصر| | نظر

نماز نشسته
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ برخى از پژوهشگران روایت کرده اند که حضرت زین العابدین (ع ) فرمود: (( عمه ام زینب در تمام طول مسافرت از کوفه به شام نمازهاى واجب و نوافلش را ایستاده مى خواند و در یکى از منازل ، دیدم نشسته مى خواند، علت این کار را پرسیدم . پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگى و ضعف ، سه شبانه روز است که دیگر نمى توانم ایستاده نماز بخوانم (زیرا حضرت غذاى خود را بین کودکان تقسیم مى کرد) به خاطر اینکه دشمن به هر کدام از ما، در شبانه روز فقط یک قرص نان مى داد. )) هر گاه انسان به دقت به حالات آن حضرت نگاه کند و توجه و انقطاع او را به خداوند متعال ببیند، در عصمت آن حضرت تردیدى به خود راه نمى دهد و یقین مى کند که آن حضرت از همان زنان پارسایى است که تمام حرکات و سکنات خود را وقف خداوند متعال نموده اند و از همین رهگذر به جایگاه رفیع و درجات بلندى که از درجات پیامبران و اوصیا حکایت مى کند، رسیده است . (37)

نماز شب در شب عاشورا

یکشنبه 87/2/22 3:21 عصر| | نظر

نماز شب در شب عاشورا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ از فاطمه صغرى ، دختر امام حسین (ع ) روایت شده که مى فرمود:

(( اما عمتى زینب فانها لم تزل قائمة فى تلک اللیلة ، اى العاشرة من المحرم فى محرابها )) ؛ عمه ام زینب در شب دهم محرم تا به صبح در محراب عبادتش به نماز ایستاده بود. (36)


   1   2   3   4   5      >
مشترک RSS وبلاگ شوید

آرشیوها

پیوند‌ها